»  آرشیو   »   تختى قهرمانى والامنش و فروتن ـ ایران گلوبال

تختى قهرمانى والامنش و فروتن ـ ایران گلوبال

مدیرسایت بازدید 3458

آنچه بيشتر مايه شگفتى آقاى اديب برومند مى شد ،وحمل بر بى عدالتى ونقصان تشخيص انتخاب كندگان مى كردند ،انتخاب زنده ياد تختى به عضويت شورا بود . يعنى در دنياى تخيلات خود
مى پنداشتند كه تختى ورزشكار به صرف نيروى بازو استحقاق عضويت شورا رانداشته ،ولى خودشان كه اديب بارع جبهه ملى بوده اند ،اين شايستگى را داشته اندو نا عادلانه منتخب گنگره واقع نگشته اند .

چه جد چه هزل در آيد به آزمايش كژ
هر آن سخن كه نپيوست با معانى راست
بهار

فيلم سخن رانى آقاى اديب برومند در مراسم چهلمين سال درگذشت جهان پهلوان تختى كه روى شبكه تصويرى يوتوب ديده مى شود ،تختى زنده ياد را در حد مامور نظمى براى مقابله با چاقو كشان تقليل مقام وجايگاه مى دهد ! زيرا سخنران
به بهانه حسن تشخيص تختى در امور سياسى وشناختن جايگاه واقعى اش ،از قول تختى به بيان مطلبى به شرح زير مى پردازد :
( پس از آنكه تختى در كنگره سال ١٣٤١ به عضويت شوراى مركزى جبهه ملى انتخاب گرديد ، تختى كه اضافه بر تفكرات مردم نوازانه ونيك مردى از جهت درست انديشى در مسائل سياسى نيز مردى وارد و آگاه بود ، روزى با كمال فروتنى گفت “من لازم نبود كه به عضويت شوراى مركزى انتخاب شوم . من خود را در آن پايه نمى ديدم . بل كه من براى اين خوبم كه در آرايش نيروهايى كه براى هوادارى از جبهه ملى در گرد هم آيى ها جمع مى شوند اقدام كنم وحساب كسانى را برسم كه به جبهه ملى حمله مى كنند وچاقو كش هاى دولتى را از ميدان به در كنم . من براى اين موضوع شايسته تر بودم تا براى عضويت شوراى مركزى ” و اين نشان مى داد آن مرحوم چه قدر فروتن است و چه قدر در جاى خود متواضع است ومردى شناسنده قدر ومنزلت خود در جايگاه خويش است )

مطلب منقول فوق مسبوق به سابقه زير است:

هنگام انتخاب اعضاى شوراى جبهه ملى دوم به هنگام نخستين كنگره جبهه ملى در سال ١٣٤١ آقاى اديب برومند كه در مراسم برگذارى كنگره سمت منشى داشتند، منتخب كنگره واقع نشدند وبه عضويت شوراى سى وپنج نفره جبهه ملى دوم در نيامدند، در حاليكه شاد روان تختى كه حضورش در جبهه ملى بر محبوبيت مردمى جبهه مى افزود ، منتخب كنگره شد ،در آن زمان آقاى اديب برومند كه از اين موضوع بسيار ناراحت شده بودند،قصيده اى نيز تحت عنوان فضاحت ملى سروده بودند ، كه ضمن غرغر كردنها ،وگلايه هاى پيامد عدم انتخابشان براى دوستان هم مسلك مى خواندند ،ومراتب نا خشنودى خود را ازنحوه انتخاباتى كه به انتخاب نشدنشان منجر شده بود، عنوان مى كردند . ( از شهود در قيد حيات اين ماجرا آقايان مهرداد ارفع زاده ومهندس مهدى مقدس زاده اند)

تا اينكه به پيشنهاد آقاى الله يار صالح ،شورا تصميم گرفت از چند نفرى كه در انتخابات منتخب كنگره نبودند ،رأساً دعوت به عضويت كند ،ودر پى اين تصميم شادروانان مسعود حجازى ، يد الله سحابى ،حسن نزيه ، حسين راضى و آقايان سعيد فاطمى واديب برومند به دعوت شورا وتصويبش به عضويت شورا منتصب شدند . از ميان دعوت شدگان زنده ياد عبدالرحمن برومند به واسطه جنبه انتصاب امر، عضويت به اين صورت در شورا را نوعى لطف ومكرمت به كسانى تلقى كرد كه به نحوى دموكراتيك انتحاب نشده بودند ،از اين رو دعوت شركت در شورا را نپذيرفت ولى آقاى اديب پذيرفتند ،وبه مقصودى كه مايل بودند رسيدند.

ولى در همان زمان قبل از انتخاب وبعد از انتصاب ،آنچه بيشتر مايه شگفتى آقاى اديب برومند مى شد ،وحمل بر بى عدالتى ونقصان تشخيص انتخاب كندگان مى كردند ،انتخاب زنده ياد تختى به عضويت شورا بود . يعنى در دنياى تخيلات خود
مى پنداشتند كه تختى ورزشكار به صرف نيروى بازو استحقاق عضويت شورا رانداشته ،ولى خودشان كه اديب بارع جبهه ملى بوده اند ،اين شايستگى را داشته اندو نا عادلانه منتخب گنگره واقع نگشته اند .

اين سابقه ذهنى وشدت تاثيرات آن ،موجب گشته چهل سال بعد از مرگ تختى در مجلسى كه به منظور تجليل وتبجيل تختى برگذارشده جهان پهلوانى را كه در خاطره جمعى ملتى هم نواى اعزاز مستمر است ،در مرتبه مامور نظمى قرار دهند، كه به جاى حضور در شورا بهتر بود باچاقو كشان و برهم زنان نظم مجالس رويارويى كند. وبه اين منظور مطلبى را كه در واقع مكنونات مستور ضميرخودشان است ،در جامه تعريف وتمجيد ظاهرى كه در عين حال جنبه تأييد ضمنى نيز دارد بيان كرده اند ، ونينديشيده اند ،كه اگر چنين سخنى نيز بر فرض محال برزبان تختى آمده بود شايسته باز گو كردن نبود .

تختى شايد بر حسب فروتنى پهلوان منشانه ومبادى آداب اجتماعى ،يا تشفى خاطر محزون ِمخاطب ِبه شورا راه نيافته اش ،گفته باشد ، او هم بى خود انتخاب شده ، ولى هرگز ،عنوان نمى كند كه اورا مى بايست مامور دفع چاقو كشان دولتى مى كردند.نسبت دادن اين نوع اظهارات به شخص والا منشى مانند زنده ياد تختى كه دستش از دار دنيا كوتاه است ، واقعاً تاسف بار است .

نكته ديگر اين كه تأييد ضمنى آقاى اديب برومند آنجا كه مى گويند (اين نشان مى داد آن مرحوم شناسنده قدر ومنزلت خوددر جايگاه خويش است ) ناشى از داورى نا درست ايشان است ،كه على رغم نداشتن شم سياسى قوى وناتوانى تشكيلاتى وعدم كار آيى عملى ديگر اعضاى منتخب ومنتصب شورا در بسامان رساندن جبهه ملى ايران براى حضور كارساز در صحنه سياسى كشور وبه دست گرفتن اداره امور ونيل به استقرار حاكميت ملى ، همچنان مى پندارند ،ساير اعضاى شوراتافته هاى جدا بافته سياستمدار دور انديش و دانشورى غير از تختى بوده اند ،حال آنكه وقايع گذشته دقيقاً نشان مى دهد اين حضرات بى توجه به وظيفه سياسى تاريخى خود تا چه حد در پيشگاه ملت ايران ،مسئول نداشتن شم سياسى وعافيت طلبى منفعلانه خويش اند. وتا چه اندازه استحقاق جايگاهى را كه اشتباهى اشغال كرده بودند، نداشته اند.

هزار جهد بكردم كه سِرِّ عشق بپوشم نبود بر سر آتش ميسرم كه نجوشم
پاريس منوچهر برومند
منبع

دیدگاهتان را بنویسید