سروده منوچهر برومند م ب سها زنده رودا، زنده رودا، زنده رود زنده رودِ گشته ناپیدا ز بود گرید اندر ماتمت شهر از غم بود و نبود گویدت کو بیشه های خرّمت ؟! آسمان آبی صافت کجاست ؟! آن روان آبت، که گردان بود و گردآبت کجاست؟ کو درختان طراوت بار تر از شبنمت ؟! […]