» اشعار » حزن جانشکار
مطالب بیشتر
گالری
حزن جانشکار


رو ای شب سیاه وطن
راه صبح گیر
صبح سپید جامه
به ما روی برنما
تاری است زندگانی مغموم جانگداز
بیزار از گزند زمانیم سربسر
وز نابکاری ارباب روزگار
جمعی پلشت فکرت و خود رای و خود پسند
شادی زدوده اند ز ایران نامدار
در گور خفته اند بسی دخت و پور گرد
از حزن جانشکار کند گریه زار زار
هرجا که بگذریم به صف مام داغدار
اصفهان آیینه خانه
چهاردهم دیماه چهار صد و دو