»  یادواره   »   یادی از ادیب برومند و خانه معشوقه او

یادی از ادیب برومند و خانه معشوقه او

مدیرسایت بازدید 1300
 سه شنبه بیست و سه اسفند ماه مصادف است با ششمین سالروز در گذشت عمویم شادروان عبدالعلی ادیب برومند
 به این مناسبت سروده ای از آن زنده یاد که یادگارایام دلدادگی اوست درج می گردد تا شاهد صادقی باشد بر مدعایش در مقدمه کتاب سرود رهایی آنجا که می نویسد: “خواننده گرامی گمان نبرد که مرا در عنفوان جوانی ، بهنگامی که نو بهار زندگانی شکوفان است و لطف طبع با ذوق شاعری دست به هم داده و باب کامجویی گشاده است عشق خوبرویی لطیف و دلداری ظریف بر سرنیفتاده حاشا که گرچه دلی هرجایی نداشته اما سر سودایی در پای عشق و شیدایی باخته و افسردگی های ناشی از اوضاع وطن را در رامشگه دلدادگی کاهش بخشیده ام”
                 خانه ی معشوقه
اینجا همان سرای امید است و آرزو
رامشگه تنعم زیبا نگار من
اینجاست خانه ای که در آن سالها بزیست
معشوق ماه پیکر سیمین عذار من
اینجاست خانه ای که ورا جای زیست بود
وز بهر من به روی زمین قبله گاه عشق
سر منزل امید من و آرزوی من
درگیر و دار وحشت و غم جان پناه عشق
اینک نشسته بر لب رودم نظاره گر
دارم نگاه بر، در و دیوار خانه اش
هر لحظه جلوه گر شودم کهنه خاطرات
در خاطر از جوانی و دلکش فسانه اش
آنست باب خانه و سکوی سنگی اش
جایی که می نشست بر آن طرفه دلبرم
آنجا که می نشست و نگاهش به راه بود
تا من به اشتیاق از آن کوی بگذرم
این در همان در است که بس باز و بسته شد
با دست دلربای بت ناز پروری
هرگه که باز می شد و می آمدی برون
گفتی زچرخ سر زده خورشید دیگری
بس روزها که آمد و بنشست ساعتی
بر پلکان مدخل آن کاخ آرزوی
من هم بزیر سایه این کهنه نارون
بنشسته مست و واله آن دخت ماهروی
یک سوی دیده گرم تماشای رود بود
کز غلت موج منظره ای دلنواز داشت
یک سوی محو چهره آن ماه دلفروز
کز پای تا بسر همه زیبنده ناز داشت
اینجاست آن سرای دل انگیز عشق و شور
آنجا که پرورشگه آن گلعذار بود
آنجا که جسم خسته من هر کجا که رفت
اندیشه ام گریخته در آن حصار بود
اردیبهشت بود و هوا پر زبوی یاس
کاینجا فتاده بر رخ ماهش نگاه من
ناگه بر آبگیر دلم موجها فتاد
عشق از درون سینه بر آورد آه من
بس روز ها به سایه ی این نارون مرا
راز ونیاز با در و دیوار خانه بود
با نکهت نسیم بهاری چه شورها
در سر مرا ز خواندن دلکش ترانه بود
ای یاد از آن نسیم فرح بخش دلنواز
در روزهای شاد و طربناک فرودین
وآن حال شور پرور من در بهار عمر
کز خاطرم نرفت چو نقشی که بر نگین
این قطعه که به صورت دوبیتی های متصل با قوافی مختلف و در بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن در سال 1345 سروده شده یادگاریست از جلوه دلپذیر علاقه ی شاعرانه ای که سراینده سی سال پیش از سرودن قطعه نسبت به در و دیوار خانه معشوقه اش واقع در خیابان پهلوی اصفهان مشرف بر زاینده رود ابراز می داشته است. و سایه مستمر آن در خاطر گوینده باعث شده که به یاد آن عشق نافرجام به وصال نا رسیده دختر خود را پوراندخت نام نهد . ابراز علاقه ی معصومانه ی نو جوانی اهل ذوق و شور حال که در ساحل خرم و دلنواز زاینده رود به برق نگاه زیبا رویی گل اندام، دل از دست داده است و در دام تمایلی نافرجام گرفتار گشته است. تمایلی که بیش از آنکه جنبه عشقی سوزان داشته باشد. صورت توهمی شاعر مسلکانه دارد که به سرودن این قطعه توصیفی نغز می انجامد .
پاریس منوچهر برومند
بیست و سوم اسفند ماه هزارو چهار صد و یک

دیدگاهتان را بنویسید