»  تاریخی اجتماعی   »   جشن نوروز

جشن نوروز

مدیر سایت بازدید 266

جشن نوروز

مقدمه:

واژه ی جشن صورت ِتغییریافته ی یسنای اوستایی استYASNAA که به معنی ستایش و پرستش بود .در فارسی میانه شکل یزشن YAZASHAN یافت. درمعنی دعاو عبادت به کار رفت.به کارهایی یَزَشَنْ کردن گفتند،که امروز نیایش نامند.

برخی از این نیایش ها در دوران رواج دین زرتشتی همراه با کارهای شادی بخش جنبی بود،که در پی تغییر آیین دینی ایرانیان و به فراموشی سپردن نیایش های دینی پیشین، آن کارهای سرورانگیز جنبی برجا ماند.به گو ای که جشن معنی شادی ِو عیش و کامرانی و مجلس نشاط و مهمانی بخود گرفت.

چنانکه فردوسی گوید: بزرگان و آزادگان را بخوان به جشن و به سور و به رای و به خوان

همه تخت و تاج و همه جشن و سور نیرزد به دیدار یک موی حور

و سعدی گوید: شنیدم که جشنی ملوکانه ساخت چو چنگ اندر آن بزم خلقی نواخت

کریستِنْسِنCRISTENSENایران شناس معروف دانمارکی در کتاب ایران در زمان ساسانیان می گوید: جشن های ایرانیان قدیم با وابستگی به امور کشاورزی دراصل جنبه دهقانی و روستائی داشت.وچون دین رسمی ایرانیان درآن زمان این جشن ها را پذیرفته بود،هنگام اجرای جشن از یک سو مراسم دینی انجام می شد. و از سوی دیگر کارهایی می کردند،که منشاء باورمندی به سحر و جادو داشت. امّا رفته رفته به شکل مراسم عادی درآمد.شادخوارهایِ عامیانه نیز در آن واردشد.بیشتر این جشن‌های سالیانه با یکی از پیشآمد های تاریخ داستانی پیوند می یافت.

پیشینه ی تاریخی جشن نوروز

جشن نوروز بزرگترین جشن ملی همه ی اقوام ایرانی است که در آغازین روز از نخستین ماه خورشیدی همانگاه که آفتاب به برج حَمَلْ می نشیند،و روز با شب برابر می شود، آغاز می گردد.در ادبیات فارسی گاه از آن با نام جشن فروردین و گاه جشن بهار و بیشتر جشن نوروز یاد کرده اند.

چنانکه منوچهری گوید:

جشن فرخنده ی فروردین است روز بازار گل و نسرین است

برلشکر زمستان نوروز نامدار کرده است رای تاختن و قصد کارزار

خیام گوید:

بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است در صحن چمن روی دل افروز خوش است

فرّخی گوید:

بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی

سعدی گوید:

کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست بر زمستان صبر باید طالب نوروز را

آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است

حافظ گوید:

ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل بر افروزی

ملک الشعرای بهار گوید:

رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود درود باد بر این موکب خجسته درود

جشن نو روز یکی از دو جشن بزرگ آرائیان در هزاره های پیشین بود.زیرا آرایائیان در گاهان باستانی دو موسم گرما و سرما داشتند.و بخش بندی سال به چهار فصل چنانکه تقی زاده در کتاب گاه شماری ذکر می کند،بعد ها باب شد. در هریک از این دو موسم جشنی برپا می داشتند،که هریک آغاز سالی نو به شمار می آمد. نخستین جشن را به هنگام آغاز فصل گرما یعنی وقتی که گلّه ها را از آغل ها به چمنزار های سبز و خرم می بردند و از تابش خورشید شادمان می شدند برگزار می کردند.و دومین را در آغاز موسم سرما که گلّه هارا به آغل ها می راندند.

در کتاب تاج منسوب به جاحظ آمده :

« نو روز و مهرگان دو فصل سال هستند.مهرگان دخول زمستان و فصل سرماست.و نوروز اذن دخول فصل گرماست»

نشانه هایی در دست است،که نشان می دهد،این جشن در دوران باستانی که هنگام گردآوری بخش کهن اوستا بود،نیز در آغاز برجِ حَمَلْ، که همانا نخستین روز بهار است،برپا می شد.

فردوسی که بی گمان مفاد سروده های شاهنامه را از خداینامک و دیگر کتابها و نوشته های پهلوی بدست آورده است،در پادشاهی جمشید چنین گوید:

بفرِّ کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت ۱

که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون بگردون برافراشتی

چو خورشید تابان میان هوا نشسته براو شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بَرِتخت اوی فرو مانده از فَرَّه ی بخت اوی

به جمشید بر گوهر افشاندند مرآن روز را روزِ نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودین بر آسوده از رنج روی زمین

بزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند

چنین روز خرّم از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار

۱: نشاختن : [نِ تَ] به معنی نشاندن و نشانیدن ، تعیین کردن و نصب کردن است .

چو دیدش جهاندار بنواختش بَرِ تختِ فیروزه بنشاختش

فردوسی

برآمد جم از جا و بنواختش به اندازه بستود و بنشاختش

اسدی

با چنگ و بربط ساخته از درد و غم پرداخته

اندر میان بنشاخته یار لطیف غمگسار

قطران

محمد حسین خلف تبریزی در برهان قاطع گوید:

« جمشید نام پادشاهی است معروف که او را عربان منوشلخ گویند. وی در اول جم نام داشت.یعنی سلطان و پادشاه بزرگ و سبب جمشید گفتن آن شد، که او سیر عالم می کرد. چون به آذربایجان رسید، روزی بود که آفتاب به نقطه ی اول حمل آمده بود. فرمود که تخت مرصعی را در جای بلندی گذاشتند.و تاج مرصعی برسر نهاده برآن تخت نشست.چون آفتاب طلوع کرد، شعاع و پرتو آفتاب برآن تاج وتخت افتاد.شعاعی در غایت روشنی پدید آمد. و چون بزبان پهلوی شعاع را شید می گویند،این لفظ را بر جم افزودند.و جمشید گفتند .یعنی پادشاه روشن و درآن روز جشنی عظیم کردند و آن روز را نوروز نام نهادند»

از همین افسانه ای که بیرونی نیز آنرا می آورد. نیک بر می آید که نوروز را به معنی روز نو و تازه یعنی روزی که سال نو به آن آغاز می گردد .می دانستند.

ابو ریحان بیرونی در کتاب التفهیم گوید: «نوروز نخستین روز است از فروردین ماه و زین جهت روز نو نام کردند.زیراک پیشانی سالِ نو است»

درباره ی پیدایش نوروز افسانه های بسیار آورده اند.که هرچند داستانی است.اما از پیوستگی و همانندی آن،چگونگی نامیدن نوروز و همچنین پیشینه ی وابستگی اش به روزگاران آریایی نیک پیدا ست.

جشن نوروز تنها در روز نخست فروردین ماه برپا نمی شد.چندین روز پیوستگی داشت. چنانکه ابوریحان در التفهیم پس از ذکر نخستین روز فروردین می نویسد:

«و آنچه از پس اوست،از پنج روز همه جشنهاست.و ششم فروردین ماه نوروز بزرگ است.زیرا که خسروان بدان پنج روز حق های حشم و گروهان بگذاردندی و حاجت ها روا کردندی.آنگاه بدین روز ششم خلوت کردندی. خاصگان را و اعتقاد پارسیان اندر نوروز چنین است که اول روزیست از فرنامه(زمانه)و بدین روز فلک آغازید گردیدن»

شهمردان رازی در روضةالمنجمین گوید:

«نوروز بزرگ آنچه معروف است آن دانند که خسروان چون نوروز بودی برتخت نشستندی و پنج روز رسم بودی که حاجت مردم روا کردندی و عطاهایی فراوان دادندی.و چون این پنج روز بگذشتی بلهو کردن و باده خوردن مشغول شدندی.پس این روز از این سبب بزرگ کردندی.و گفته اند که آن روزی است که جمشید مردم را بشارت دادی به بیمرگی و تندرستی و آموزندگی و گویند که هم اندرین روز بود که کیومرث دیو را بکشت و بسیار گونه گفته اند لکن چون درستی آن ندانم بدین اختصار شد.

برخی در ضمن گزارش رَوِشِ درباری، روندِزمان این جشن را یک ماه نوشته اند. و گروهی پنج روز نخست را نوروز همگان و روزهای مانده را نوروز گُزیدگان نامیده اند. روشن است که اگر برای نمونه در دربار شاهنشاهان ساسانی یکماه جشن می گرفتند، این کار بایسته آن نبود،که همه ی مردم یک ماه تمام جشن بگیرند.بسا که همگان تنها در پنج روز نخستین این جشن همستانی می کردند. از این رو پنج روز نخستین به نوروز همگان نامبردار است.و نوروز گزیدگان را نوروز بزرگ و جشن بزرگ و نوروز ملک نیز خوانده اند.

بنابرقول جاحظ در کتاب المحاسن والاضداد،در زمان جمشید فروردین ماه دارای شش بخش بود.پنج روز نخستین را شاهنشاه با بزرگان رده بالای کشور می گذراند.پنج روز دومین را به بخشش ارمغان و گرفتن پیشکش ها سپری می کرد. پنج روز سومین را ویژه خدمتکاران می ساخت. پنج روز چهارمین ازان دیدار با برگزیدگان شاه بود .پنج روز پنجمین برای لشکریان و پنج روز ششمین ویژه زیر دستان و کشاورزان بود. نخستین پادشاهی که دوبخش نوروز گزیدگان و همگان را به هم پیوست وهمه ی روزهای آنرا جشن گرفت هورمزد پسر شاهپور بود.

از آنچه گفته شد.آشکار گردید.که نوروز از مراسم بسیار کهن ایرانیان آریایی است. اگر چه دراوستا از نوروز نامی نیست.ولی در برخی از کتابهای دینی پهلوی از نوروز و مراسم ایرانیان باستان یاد شده .از جمله در بندهش بزرگ با این وصف ازمراسم نوروز دردربار شاهنشاهان هخامنشی و اشکانی آگاهی درستی دردست نیست.ولی ازدوران ساسانی داده های تاریخی گویا بجا مانده که گزیده ای از آن به گزارش زیر است:

بامداد نوروز شاهنشاه جامه ای از بُرْدِ یمانی برتن می کرد.زینت برخود می بست. دردربار آماده می نشست.کسی که آمدنش را خوش شگون می دانستند به پیشگاه شاه بار می یافت .

در نوروزنامه چنین می خوانیم:«آمدن موبد موبدان و نوروزی آوردن آیین ملوک عجم ازگاه کیخسرو و تابروزگارِ یزدجرد که آخر ملوک عجم بود. چنان بوده است.که روز نوروز نخست کس از مردمان یگانه موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پر می و انگشتری و درمی و دیناری خسروانی و یک دسته خوید سبز رسته و شمشیری و تیر و کمانی و دوات قلم و اسبی و غلامی خوبروی و ستایش نمودی و نیایش کردی او را بزبان پارسی بعبارت ایشان چون موبد موبدان از آفرین پرداختی پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمت ها پیش آوردندی.»

«آفرین موبد موبدان به عبارت ایشان :

شها به جشن فروردین به ماه فروردین آزادی گزین به روان و دین کیان،سروش آورد ترا دانایی و بینایی به کاردانی و دیرزی با خوی هژیر و شادباش برتخت زرین و انوشه خور به جام جمشید.و رسم نیاکان،در همّت بلندونیکوکاری،ورزش دار، و راستی نگاهدار ، سرت سبز باد و جوانی چوخوید،اسپت کامگار و پیروز ، تیغت روشن و کاری به دشمن،بازت گیرا و خجسته به شکار،و کارت راست چون تیر، و هم کشوری بگیر نو،برتخت با درم و دینار، پیشت هنری و دانا گرامی و درم خوار، و سرایت آباد و زندگانی بسیار»

چون این بگفتی چاشنی کردی و جام به ملک دادی و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو و هرچه بزرگان اول دیدار چشم بر آن افکنند، تا سال دیگر شادمان و خرّم باآن چیزها در کامرانی بمانند. و آن بر ایشان مبارک گردد.که خرّمی و آبادانی جهان درین چیزهاست. که پیش ملک آورندی.»

جاحظ در کتاب المحاسن والاضداد در خصوص آداب نوروزی می نویسد:

«در هریک از ایّام نوروز پادشاه بازی سپید پرواز می داد.و از چیزهایی که شاهنشاهان در نوروز به خوردن آن تبرّک می جستند. اندکی شیر تازه و خالص و پنیر نو بود و درهر نوروزی برای پادشاه با کوزه ی آهنین یا سیمین آب برداشته می شد.در گردن این کوزه قلاده ای قرار می دادند. از یاقوت های سبز که در زنجیری زرین گذشته و برآن مهره های زبرجدین کشیده بودند. این آبرا دختران دوشیزه از زیر آسیاب ها بر می داشتند.»

جاحظ پس از این گزارش نوشته:

« چون نوروز به شنبه می افتاد. پادشاه می فرمود که از رئیس یهودیان چهار هزار درم بستانند.و کس سبب این کار نمی دانست. جز اینکه این رسم بین ملوک جاری شده و مانند جزیه گردیده بود.بیست و پنج روز پیش از نوروز در صحن دارالملک دوازده ستون از خشت خام بر پا می شد.که بر ستونی گندم ،برستونی جو، برستونی برنج، برستونی باقلا،برستونی ارزن، برستونی ذرّت، برستونی کاجیره( گلرنگ)، برستونی لوبیا،برستونی نخود،برستونی کنجد، و بر ستونی ماش می کاشتند.و اینها را نمی چیدند.مگر به غنا و ترنّم و لهو در ششمین روز این حبوب را می کندند و برای میمنت در مجلس می پراکندند. و تاروز مهر از ماه فروردین یعنی روز چهاردهم آنرا جمع نمی کردند. این حبوب را برای تفأل می کاشتند.وگمان می کردندکه هریک از آنها نیکوتر و بارورتر می شد محصولش درآن سال فراوانتر خواهد بود.و شاهنشاه به نظر کردن در جو به ویژه تبرّک می جست.»

شاه دراین روزها بار عام می داد. و ترتیب آنرا به طریق گوناگون نوشته اند. چنانکه ابوریحان بیرونی می گوید:آیین پادشاهان ساسانی در پنج روز اول فروردین چنین بود که شاه روز اول نوروز ابتدا می کرد.و عامه را از جلوس خویش برای ایشان واحسان بدانان می آگاهانید.در روز دوم برای کسانیکه از عامه رفیع تر بودند یعنی دهگانان و اهل آتشکده ها جلوس میکرد.در روز سوم از برای اسواران و موبدان بزرگ،و روز چهارم از برای خاندان و نزدیکان خود،در روز پنجم برای پسر و نزدیکان خویش،و به هریک از اینان در خور رتبت اکرام و انعام می نمود.و چون روز ششم فرامیرسید واز ادای حقوق مردم فارغ می شد. واز این پس نوروز ازان خود او بود. ودیگر کس جز ندیمان و اهل انس و شایستگان خلوت به نزد او نمی توانست رود. همچنین در ایام نوروز نواهای خاص در خدمت پادشاه نواخته می شد. که مختص همان ایّام بود.خاصه «نوروز بزرگ »و «نوروز خارا »که از الحان بار بدی است.

چنانکه منوچهری شاعر در این باره چنین گوید:

نوروز بزرگم بزن ای مطرب امروز زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز

نوروز در نظر نخستین خلفای اسلام :

در بین چهار خلیفه اسلام که بعد از پیامبر اداره امور را به دست گرفتند، به نوروز اعتنایی نبود.ولی از زمان خلافت بنی امیّه، خلفای اموی برای افزودن درآمدِ خود پیشکش های نوروزی را از نو باب کردند. چنانکه در زمان معاویه مقدار آن فزون بر پنج تا ده ملیون درهم بود.وامیران عرب برای بدست آوردن سود خود مردم رابه پیشکش دادن بر می انگیختند.

گویند نخستین کسی که در اسلام ارمغان های نوروزی و مهرگانی را روا داشت، حَجاج بن یوسف بود.اندکی بعد این رسم در زمان عمربن عبدالعزیز و بفرمان او که گران آمدن بر مردم را برنمی تافت، از میان رفت.ولی همچنان مراسم جشن نوروزی باقی ماند.و ایرانیان برپا داشتند. پیامد برخاستن ابومسلم خراسانی که به روی کارآمدن خلافت عبّاسی انجامید،و روایی کار و رهیافت برمکیان در کارهای سیاسی اداری کشور و پدیداری سلسله ی طاهریان را در پی داشت،به جشن‌های ایرانی از نو شکوه و گرمی داد.گویندگان به سرودن چکامه ها پرداختند.و حمزه ی اصفهانی سروده های زبان زد نوروز و مهرگان را گرد آورد. نشانه هایی در دست است،که پس از اسلام همواره جشن نوروز را باب بود.و آیین نوروزی با دستکاری ها و دگرگونی هایی همواره در درازای زمان کارکرد داشت. تا اینکه در دوران ما رسیدو بزرگترین جشن ملی ایرانیان به شمارآمد.

چگونگی برگزاری آیین نوروزی در زمان قاجاریه :

عبدالله مستوفی در کتاب تاریخ اجتماعی و اداری دوره ی قاجاریه چنین می گوید:

« از اوایل اسفند در بازارها مخصوصاً دکان های پارچه فروشی و کفش و کلاهدوزی ازدحام می شد. هرکس به قدر توانایی خود به فکر لباس عید برای افراد خانواده ی خود بود. خیّاط ها منتهی تا نیمه اسفند کار تازه قبول می کردند.از بیستم اسفند به بعد پاره ای دکاندار ها که سروکار مستقیم با عید داشتند،دکان‌های خود را تزیین می کردند.بقّال ها طبق های معلّق از سنجد ساخته و دسته های شمع پیهی که با جوهر سبز و قرمز روی آنها را نقش ونگار انداخته بودند، به سرتاسر پیشانی دکان خود می آویختند.کپه های فرسوده سال قبل را نو و سرطاس های برنجی پشت آنها را براق و از انواع حبوبات مملو می کردند.و در فاصله ی هر کپه،کاغذ سبز و آبی و زرد و سفید لوله کرده می گذاشتند.روی خیک های روغن که نصف جلد آنرا پاره و روغن آنرا نمایان کرده بودند،نقش و نگار بیرنگ انداخته در بعضی گوشه های آن زرورق می چسباندند.ازقالبهای صابون زرورق زده، هرم کوچکی ساخته،و روی آن دسته گل مصنوعی کاغذی نصب می نمودند.غرابه های آبغوره و سرکه را که نزدیک سقف دکان در رفه ی آخر چیده بودند،نیز پاک و برّاق و روی آنرا با زرورق تزیین می کردند.و کلافه های انجیر خشک این گوشه و آن گوشه می آویختند.آجیل فروش ها با طبق های معلّق بزرگ و کوچک از فندق و بادام و پسته و تخمه ی هندوانه و تخمه ی کدو،پیشانی و با مخروط هایی که از انواع آجیل به هم چسبیده ساخته بودند، جلو دکان را زینت می دادند.میوه فروش ها گذشته از آرایش دکان با میوه های الوان، پیاز نرگس و سنبل در گلدانهای شیشه ای سبز کرده، همچو انگاره می گرفتند که در حدود شب عید گلهای اولیه ی آنها ببار آید. خرّاط ها گذشته از جبهه دکان که به یک ردیف میانه ی قلیان تزیین کرده بودند،از طاق بازار هم زنجیری آویخته و باآن دایره ای بسته و روی این دایره اقسام میانه قلیان با تراش های مختلف از سروی و شیخ رضایی و کردی و مازندرانی نصب می کردند. دکان‌های کوزه و سرقلیان وباد گیر فروشی هم متاع خود مرتب کرده، با زرورق که به کوزه و سر قلیان می زدند و لوله های کاغذ که بین کوزه ها می گذاشتند، مشتری ها را به خود جلب می نمودند. سبزی فروش ها حاجتی به تزیین خارجی نداشتند.همینقدر که سبزی های خود را مرتب می چیدند و از پیازچه و ترب سفید که ریشه آنها را بیرون می گذاشتند، گلهای سفیدی احداث می کردند، دکان آنها مزیّن می شد.مفصلتر از همه آیین بندی دکان‌های قنّادی بود.زیرا سروکاراین دکان ها باعید نوروز بیشتر از سایرین است.در جلو دکان،دواصله تیرسر وته یکی که روی آنرا با کاغذ الوان نقش ونگار انداخته بودند،به دور جرز طرفین دکان تکیه داده سر آنها را به هم نزدیک و جناقی در جبهه دکان احداث می کردند. بعدازکله قندکه در آن نارنج و بعد از آن شیشه ی میمندی آب لیمو و آخر همه شیشه ی گلاب که به آنها زرورق زده بودند، رشته هایی ترتیب می دادند و آنها را تنگ درز به این جناقی می آویختند.سپر و شمشیری از نبات می ریختند. ودوطرف جناقی به جبهه دکان نصب می کردند.در جلو دکان از گج مخروط های سرزده ای می ساختند. و دور آنها اقسام شیرینی می چیدند. و روی سر زده ی مخروط جارهای چند شاخه می گذاشتند. پرده های نقاشی جنگ رستم و سهراب، ستم و اسفندیار ورستم و دیو سفید در بالای جبهه نصب می بود. بالای این پرده های نقّاشی به چوب بندی نزدیک سقف،چهل چراغ هایی هم آویخته می شد.و تزیینات را کامل می کرد.بعضی هم کاسه نباتی که قطر دایره ی آن یک ذرع یا بیشتر می شد، ساخته و از طاق بازار معلق می آویختند.حمّام ها راهم زینت می کردند. رختکن حمّام معمولاً چهار صفه و اکثراً چهار ستون داشت. بین ستونها برای استحکام بنا تیرهایی کشیده بودند.این تیرها را با کاغذ الوان که برش‌ها و سنبوسه هایی هم به آنها می دادند. می پوشاندند. روی این تیرها تنگ درز شیشه های قلیان بلور که کم کم از رسم افتاده و بیکاره شده بود، می چیدند.و در فاصله ی هریک با دیگری کاغذ های الوان لوله کرده می گذاشتند. در این کوزه قلیان های بلور که گل بلورین سرخ برجسته ای هم در میان داشت، جوهر قرمز آب زده می ریختند. دهنه ی این کوزه های قلیان بلور را مقداری پنبه می گذاشتند. و روی پنبه چند دانه گندم می افشاندند.گندم ها سبز می شد. و بدون اینکه متوجّه باشند.با سبزوسفیدوسرخ رنگ ملّی را ایجاد و تزیین سر صُفه ی حمام را کامل می کردند.طاس های حمام سفید و لاوک های چوبی کهنه نو می شد. استاد حمام لنگ های مستعمل خود را بیرون ریخته کسری آن آنرا از لنگ های نو پر می نمود. در هفته ی آخر سال دسته هایی در شهر راه می افتاد.یکی از آنها آتش افروز بود. چهار پنج نفر دست و صورت و گردن خود را سیاه کرده، مقداری خمیر به سر گرفته، روی آن پنبه و کهنه آغشته به نفت گذاشته و آتش با آن می زدند. و هریک مشعلی هم به دست داشتند. و با ضرب تنبک و تصنیف خوانی عده ی دیگری دوره افتاده از هردکان پولی می گرفتند. و ذکر آنها این شعر بود: آتش افروز حقیرم سالی یک روز فقیرم
دسته ی دیگری هم به اسم غول بیابانی بود. که مرد قد بلند درشت قواره ای از پوست گوسفند سیاه ، لباس چسبانی از سر تا به پای خود ترتیب داده، عده ای تنبک زن و تصنیف خوان دور اورا گرفته،در دکان ها پول دریافت می داشتند ذکر غول بیابان این شعر بود: من غول بیابانم سرگشته و حیرانم »

شب چهار شنبه ی آخر سال

یکی از مراسم معروف عید نوروز آتش افروزی در شب چهارشنبه آخر سال بود. این رسم که به ویژه زن ها به آن علاقه ی بسیار داشتند، تا به امروز به قوّت خود باقی است .البته امروز از تفصیل و مقدّمات گذشته ی آن کاسته اند ، بسیاری از آیین های وابسته به آن را به دست فراموشی سپرده اند.در گذشته در شب چهارشنبه سوری گذشته از آتش افروزی و پریدن از روی آتش، چشمارو شکستن ، خشت قضا بلا بیرون بردن ، قفل باز کردن، آجیل مشکل گشا خوردن نیز مرسوم بود. این مراسم شاید هنوز دربین پاره ای از خانواده های قدیمی و ساکنان روستاهای دوردست انجام شود.ولی مظاهر آن در بین اهالی شهرها کمتر به چشم می خورد. به هر حال مراسم آتش افروزی با آتش زدن بوته های بیابانی و پریدن از روی آن صورت می گرفت. و با جست و خیز از روی شعله های آتش و ترنّم جمله های موزونِ غم برو شادی بیا. محنت برو روزی بیا .زردی من از تو، سرخی تو از من پایان می یافت.

آش رشته پختن

از دیگر مراسم جنبی چهارشنبه سوری، پختنِ آش رشته بود.که در شب چهارشنبه نخود و لوبیا و سبزی و رشته آنرا فراهم می کردند.و در روز چهارشنبه می پختند.و برای دوستان و نزدیکان و خویشاوندان خود نیز می فرستادند.پختن این آش و فراهم کردن لوازم آن همراه با خواندن اشعار عامیانه ای بود.که به قرار زیر است:

بترکه چشم حسود ایشالا از قوم و خویش و همسایه هرکی که بود ایشالا

اسفند و اسفند دونه اسفند سی و سه دونه

فردا باید خاله جون زود بیایی خونمون

فردا خاله خونه مون آشپزیه آشپزون

آش رشته بر پا گشته آش رشته بر پا گشته

برکت کار رشته برکت کار رشته

چارشنبه ی آخر سال شگون داره وسمه و خال

بابشکن و غَنج و دلال پای دیگ آش رشته مقال

برکت کارِ رشته برکت کارِرشته

بیرون بردن خشت قضا و بلا

یکی دیگر از مراسم شب چهارشنبه آخر سال بردن خشت قضا وبلا به بیرون خانه بود.در این مراسم صورت زن و مردی را که نماد اهل خانه بودند، بروی پارچه ی کوچکی می کشیدند. و بروی خشت می گذاشتند. و در بین دو صورت تخم مرغی قرار می دادند.شمع روشن و پیاز و سکه ای نیز به آن می افزودند.شمع روشن نماد چراغ عمر اهل خانه و پیاز نشانه ی تندرستی افراد خانواده و زغال برای سفید رو بودن آنها انتخاب می شد.سکّه ی پول نیز به معنی نیاز و نشانه ی کمک به مستمندان و زیر دستان بود.همچنین آرد را نیز به نشانه ی برکت خانه روی خشت قضا وبلا می گذاشتند.این خشت را به دست مرد سالخورده ای که به داشتن دل پاک و صفای درون نامبردار بود، می دادند. او با خواندن سروده ی زیر آنرا به بیرون خانه می برد.

به حقِّ پرتو این شمع سوزان چراغ عمر فرزندان ایران همیشه در جهان باشد فروزان

قسم بر چهره ی سیمین عذاری به اشک دیدگان بی قراری همیشه شاد کن با مهر یاری

به این پولی که از بهر نیاز است به این قلبی که قلبی پاکباز است سپید و ساده ام همچون پیاز است

به یمن تخم مرغ ای حیّ اکبر کنار کودکان و یار و همسر دل ما را زشادی کن منوّر

چشما رو شکستن

آیین دیگر چهار شنبه ی آخر سال چشمارو شکستن بود. بر پایه ی این پیشینه در کوزه ی کهنه ی سال پیش چند سکّه پول خُرده می ریختند.بر روی آن چشم و ابرویی می کشیدند.از بالای بام برزمین می افکندند. این کار پیشینه ی دیرینه داشت .چنانکه واژه ی چشمارو در سروده ی سعدی نیز به چشم می خورد. سعدی در باب دوم بوستان آنجا که داستان پدر بخیل و پسر لااُبالی را می سراید، از زبان پسر به پدر می گوید:

زر از بهر خوردن بُوَدْ ای پدر زبهر نهادن چه سنگ و چه زر

زر از سنگ خارا برون آورند که با دوستان و عزیزان خورند

زر اندر کف مرد دنیا پَرَسْتْ هنوز ای برادر به سنگ اندر ست

چو در زندگانی بدی با عیال گرَتْ مرگ خواهند از ایشان منال

چو چشمارو آنکه خورند از تو سیر که از بام پنجه گز افتی به زیر

قفل باز کردن

در شب چهارشنبه سوری دختران دم بخت قفل بسته ای را به دست می گرفتند.در سرگذر بَرْزَن می ایستادند. رهگذران با کلید هایشان سرگرم باز کردن قفل می شدند.هرگاه قفل باز می شد٫بخت دختر نیز به پندارِ او گشوده می گشت.

آجیل مشکل گشا

خوردن آجیل مشکل گشا و پوستش را به آب دادن نیز از کارهای شب چهارشنبه سوری بود. که برای برخورداری از افزونی روزی ونیک بختی و خجستگی در زندگی انجام می دادند.

سبزی پُلو و ماهی

غذای شب پیش از جشن نوروز سبزی پلو و ماهی بود. ماهی تازه ی از دریا شکار شده و یا ماهی خشک دودی که در جاهای دور از دریا در دسترس بود. شام شب سال نو را سامان می داد.

سفره نوروزی

در سفره ی جشن نوروز افزون از شیرینی و شربت و آجیل هفت سین نیز جا داشت. هفت سین هفت خوراکی است. که نام هریک با سین آغاز می شود.بیشتر از سنجد،سپستان،سمنو،سماق،سرکه،سیب،هفت سین را سامان می دادند.هرکدام اگر در دسترس نبود،سپند و سبزه به جایش می گذاشتند.گاه ماهی راهم چون اسم عربی اش سمک است،در هفت سین قرار می دادند.در گذشته نان و پنیر،شیرو ماست ،مرغ پخته ی شکم پُر و ماهیِ زنده ی در ظرف آب شناور بر سفره هفت سین می افزودند.از دیگر افزودنی ها به سفره ی هفت سین قرآن مجید و شاهنامه ی فردوسی و سکه ی نقره و طلا بود که برپایه چگونگی جایگاه اجتماعی خانواده،خُلق و خوی و دارایی اش بر سفره هفت سین برخی از ایرانیان افزوده می شد.هنگامی که سفره ی هفت سین را می گستردند.و سال نزدیک به نو شدن بود.بزرگترخانه بر سر آن می نشست.دیگران گرد او را می گرفتند.با به صدا درآمدن توپ نو شدن سال،شاد باش سال نو و روبوسی هموندان خانواده آغاز می شد.بزرگتر ها به کوچکترها شاباش وارمغان می دادند.شربت و شیرینی می خوردند. پس از آن به دیدوبازدید های نوروزی می پرداختند.که در آن جایگاهِ هازمانیِ هموندان چگونگی کردارشان را روشن می کرد. گرانقدران بزرگ‌تر ،تا سه روز در خانه می نشستند.پس از سه روز به بازدید می رفتند.هموندان کوچک تر درسه روز نخستین دیدن می کردند.سپس در خانه می نشستند.تا به بازدیدشان می آمدند.دید و بازدید های نوروزی تا سیزدهم نوروز بجا بود. سفر رفتن در سیزده روز فروردین در سده های پیشین باب نبود.مردم کوشش می کردند،اگر مسافرتی دارند پیش یا پس از فروردین به سفربروند.دید و بازدید نوروزی را گذشتگان ما خویشکارمِهین هازمانی می دانستند.چشم پوشی از آن به هیچ دست آویز روا نبود.

ورود آداب دینی اسلامی در جشن نوروز

ایرانیان پس از آنکه قبول اسلام کردند.از بسیاری از آداب دینی پیشینشان دست شستند. ولی آیین نوروزی را همچنان نگهداشتند.اندک اندک به آن جامه ی اسلامی پوشاندند.خبرهایی در باب بهی ،برتری و خجستگی نوروز از زبان ائمه نقل کردند. برایش نماز و روزه و غسل ویژه نوروز فراهم ساختند. ورود این آداب اسلامی در جشن نوروز به جهت خبری است که «مُعَلَّی بن حُنَیْسْ» از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در بزرگداشتِ جشن نوروز بازگو کرد.به موجب این خبر عهد گرفتن خدا در عالم« اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالوا بَلَی»،آرام گرفتن توفان نوح و نشستن کشتی اش به کوه جودی و روز مبعثِ پیامبر ما و همچنین روز فتح مکّه و شکستن بت‌ها به دست امیرالمؤمنین که برای این کار پابرشانه پیامبر نهاد،و روز عید غدیرخم و خلافت امیرالمؤمنین بعد از عثمان همه با نوروز مصادف شد.در این خبر امام صادق این روز را روز عید اهل بیت پیغمبر و شیعیان آنها دانستند.وبه جشن گرفتن آن توصیه کردند.دعا هایی هم برای این روز در نظر گرفتند.

دعای نورزی

یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْاَبْصارٍ وَ یا مُدَبِّرالْلَیْلِ وَ النَّهارٍ و یا مُحَوِّلَ اْلحَولِ وَاْلاَحْوالٍ حَوِّلْ حالَنا اِلی اَحْسَنِ الْحالْ

ونیز هفت آیه ی قرآن مجید: سلامٌ عَلی اِبْراهیم _ سلامٌ قُولاً مِنْ رَبِّ الرَّحیم _ سلامٌ عَلی آلِ یاسین _ سلام ٌ عَلی مُوسی و هرون_ سلامٌ عَلی نوحٍ فِی الْعالَمین _ سلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدین _ سلامٌ عَلَیْکُمْ بما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدّار این هفت آیه را که به سلام آغاز می گردد،در قدحِ چینی می نوشتند. با آب باران نیسان،نوشته را می شستند. و از آن در هنگام نو شدن سال می خوردند. نیسان ماه هفتم از سالنامه ی سریانی ، برابر با فروردین ماه و اردیبهشت ماه ایرانی است. قطره های باران نیسان را در گذشته برای شگون و خجستگی وشفا وتندرستی جمع می کردند و می آشامیدند.

فلسفه نوروز

می گویند هستی آدمی سرشت ازلی خاکی دارد.و مایه ی هستی همه آفریدگان خاک است.گیاه درخاک می روید.و در خاک می زیید.پس روز باز آفرینی گیاه جشن سگانه ی نوزایی است.که بهروزی بشری و حیوانی و گیاهی را در پی دارد. اوج هوشمندی آدمی خواستاری بهروزی و دست یافتن بر سرور و شادمانی است.که جز با هماهنگی پدیده های طبیعی به دست نمی آید.پس اگر در نوروز که جهان هستی درسرور وشادی بازآفرینی فرو می رود،کج تابی های خزان و ناگواری های سرما بسر می رسد.آدمی نیز با جنبش زندگی هم آهنگی کند، ذهن و ضمیر از سیاهی اندوه بشوید،و خانه و کاشانه از آلودگی ها بپیراید ،جامه ی نو در بر کند، به مهربانی گراید، دست بخشش گشاید و بر سر و روی یکدیگر بوسه دهد، دری به عرصه ی شادی گشوده است . و به راه خردمندی پا نهاده است.

برتری جشن نوروز

ایرانی نوروز راکه روز نوی سرسبزی و تازگی طبیعت است،هماهنگ با گردش زمان در نیم کره شمالی زمین ،جشن ملی خود قرار داد.و این هماهنگی باطبیعت موجب شد،گذشت،زمان و دگرگونی سیاسی و مذهبی و اجتماعی که همواره آداب ورسوم اقوام و ملل را تحت تاثیر قرار می دهد،ترک جشن نوروز و فسخِ آداب باستانی اش را در پی نداشته باشد.همین حسن انتخاب زمان و فلسفه ی رستاخیز طبیعت است.که به جشن نوروز برتری میدهد.ازتمایل ایرانی به برگزاری اش نمی کاهد.نمی گذارد، شعله ی گرمی بخش ِمشعلی که از دورترین سال‌ های تاریخ تا به امروز در دست اقوام ایرانی است به سردی گراید.از تابش و فروغ باز ماند.

وظیفه ایرانی در پاسداری از آیین نوروزی

وظیفه ی هر ایرانی است که جشن نوروزی را برپا دارد.و در پاسداری از آیین نوروزی کوشا باشد.زیرا این جشن باستانی که یادگار پیشنیان هوشمند ماست،افزون برآنکه انعکاسی از تجدید حیات طبیعت است، جنبه ی سنت تاریخی دارد. یادگار ارجمندی از پیشنیان به شمارمی آید، که هویت تاریخی ما رااز دورترین ازمنه تا به امروز نشان می دهد. ادامه آن نیز به مثابه بهانه ای است که تجدید حیات ملی مارا باعث وبانی می شود.و به تبلیغ و ترویج آن در عرصه ی جهانی می پردازد.

سخن را با سروده ای از ملک الشعرای بهار به پایان می رسانم. به امید آنکه حسن ختام کلام باشد. و دم گرم آن شاعر آزاده چراغی فرا راه ما در گذر از تاریکی های زمانه

به یاد عشرت اجداد توست هر نوروز که گل به طرف گلستان صلای عام دهد

تو پای بند زمینی و رشته ای است نهان که با گذشته ترا ارتباط تام دهد

گذشته پایه و بنیان حال و آینده است سوابق است که هر شغل را نظام دهد

به کارنامه ی پیشینیان نگر بد و خوب که تلخکامیت آرد پدید و کام دهد

ز درس حکمت و آداب رفتگان مگسل که این گسستیگیت خواری مدام دهد

کسی که از پدران ننگ داشت ناخلف است که مرد را شرف باب و مام نام دهد

نگویمت که به ستخوان خاک خورده بناز عظام بالیه کی رتبت عصام دهد

به علم خویش بکن تکیه و به عزم درست که علم و عزم ترا عزّت و مقام دهد

ولی ز سنّت دیرین متاب رخ زیراک به ملک سنت دیرینه احتشام دهد

مآخذ:

ایران در زمان ساسانیان، تالیف کریستنسِن ، ترجمه ی رشید یاسمی،نشر صدای معاصر تهران ۱۳۹۳).

گاه شماری در ایران قدیم ،تالیف سید حسن تقی زاده ،نشر توس ۱۳۸۸).

تاج ،منسوب به جاحظ،ترجمه ی حبیب الله نوبخت، تهران ۱۳۰۸).

شاهنامه فردوسی،چاپ بروخیم ۱۳۱۴).

برهان قاطع، تالیف محمد حسین خلف تبریزی نشر نیما ،تهران ۱۳۸۰).

التفهیم ،تالیف ابوریحان بیرونی،تصحیح استاد همایی، انتشارات بابک،تهران ۱۳۶۲).N

روضة المنجمین ،تالیف شهمردان رازی ،میراث مکتوب،۱۳۸۲،تهران).

نوروز نامه، منسوب به خیام،تصحیح مجتبی مینوی،نشر اساطیر،تهران ۱۴۰۲).

شرح زندگانی من،تاریخ اجتماعی و اداری دوره ی قاجار، تالیف عبدالله مستوفی، نشر تهران مصوّرْ،تهران ۱۳۴۳).

جشنها و اعتیاد ملّی و مذهبی در ایران قبل از اسلام،تالیف حبیب الله بزرگزاد ، اصفهان ۱۳۵۰)۰

پاریس دهم ماه مارس دو هزارو بیست چهار

دیدگاهتان را بنویسید